دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت شصت و پنجم
زمان ارسال : ۳۷۵ روز پیش
معجزه تا حالا تو زندگیتون دیدین ....
من به چشمام دیدم ....
فاصله پشت بام تا روزمین زیاد نبود ...من معجزه دیدم که پارسال یه دختر خودشو از طبقه هشتم پرت کرد ولی فقط پاش شکست .....
بدترشو دیدم وقتی ساختمون روبه روییم با خانمش دعواش شد و هلش داد پایین ....اما از دخاین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
عزیزم چون ماه بارداری ستوده کم بوده اتفاقی برای بچه نیفتاده 🥲
۱۲ ماه پیشصدف
20مرسی فاطمه جونم برای پارت جدید،شاهد چه صحنه های وحشتناکی بودی تو عزیزم،امیدوارم ستوده خوب بشه وگرنه خودم میرم اون شوهر نامرد و عوضیشو با دستای خودم میکشم،مرتیکه ی اشغال
۱۲ ماه پیشاسرا
60واقعاعالیه اتفاق سقوط باوردارم یه آشناازساختمون سه طبفه افتاد تازه فرمون آجرروش افتاد دست ۲تاپاش فقط شکست مافقط اینجوریم😮🙄
۱۲ ماه پیش
سیتا
10مگه ماه ها اول باردایش نبود چطور بچه سالم دونست اومد تازه میگن خوشگل هم بود مگه چند ماه اش بود ستوده